کومبان

من از سلامتی و رفاه خانواده من بسیار می ترسم ، و منظورم این است که تحت تأثیر آن قرار گرفته ام. از این رو ، چرا ، وقتی شما یک مرد بزرگ سن هستید و در طول تعطیلات از خواب بلند می شوید و به گوشه ای عجیب می روید و برای بیدار شدن مادرتان دعا می کنید. میدونی؟ این واقعاً برای من اتفاق می افتد.

من از سلامتی و بهزیستی 10 تا 15 نفری که در زندگی ام به من نزدیک هستند میترسم. این به طور نامتناسب مهمترین چیز جهان برای من این است که همه چیز دیگر را بسیار آسان می کند.

فکر از دست دادن تمام پول من غالباً عجیب جالب است زیرا می دانم که من استعداد بالابردن را دارم. پول برای من معنی ندارد. میراث ، تأثیر و تأثیر می خواهم.

فکر می کردم وقتی بچه دارم بچه ها از بین می روند و تا حدی هم هست اما واقعاً اینطور نیست. من فکر می کنم اینگونه است که چگونه در زندگی دیگران زندگی می کند؟ می ترسی بمیری؟ ترس از دست دادن ، ترس از امتحان کردن؟ من نه.

به همین دلیل من هماهنگ با احساساتم. من همه در آنجا هستم. خواب می بینم که جت ها را بخرم یا کسی بگوید ، "این همان است. این مرد بود. او بهترین کارآفرین این نسل بود. هیچ یک از اینها مهم نیست.

من ویران می شدم بعد می بینم که چه احساسی دارم و از آنجا که احساس افتخار می کنم ، خوب پس چرا در دنیا گرفتار پول یا تجارت شوم؟ شما فقط یک زندگی دارید من در حال حاضر معدن زندگی می کنم. من به هر تعامل انسانی که دارم ، عمیقاً اهمیت می دهم. در آن جلسات ، من به فکر تجارت ، پول یا موفقیت نیستم. دارم به زندگی فکر می کنم درباره آنچه که واقعاً مهم است درباره فردی که درست جلوی من ایستاده است.

من قطعاً آسیب پذیری های شخصی وجود دارد که من از آن آگاه هستم ، اما پسر ، من وقتی صحبت از تجارت می شود ، وحشت ندارم. من تمام زندگی ام را انجام داده ام. من همیشه در این مورد خوب بوده ام. دلیلی برای ترس از پول یا جلسه یا معامله وجود ندارد. چرا مهم است؟ شما نمی توانید فروش غیر قابل فروش را بفروشید. شما نمی توانید روشی که شخص دیگر با شما در حال حاضر رفتار می کند را تغییر دهید. شما نمی توانید درک آنها یا شرایط و یا شرایطی را که صبحانه برای صبحانه داشته اند ، تغییر دهید و این وضعیت آنها را بد کرده است. پس چرا بگذارید شما را آزار دهد؟ شما باید درک ، همدلی و شفقت را مستقر کنید. شما باید خودتان باشید و از شکست نترسید.

شاید این DNA من باشد ، اما من هم فکر می کنم این یک رفتار آموخته است. من دیده ام که با اطرافیانم اتفاق می افتد و تماشای رشد آنها را مشاهده کرده ام. دستیار منtyler وقتی اعتماد به نفس او می شود ، به یک هیولا مطلق تبدیل شده است. بعد از اینکه سال و نیم در وینر مشغول به کار شد ، اکنون دست تکان می خورد و با بزرگترین نام های تجاری تجارت می کند. فقط زمان می برد اعتماد به نفس و واقعیت به وجود آمده است. شما ترس خود را از انجام ندادن ، تلاش نکردن ، عدم مراقبت از آنچه دیگران فکر می کنند از دست می دهید.

شما آزاد می شوید ، و پس از آن سرگرم کننده واقعا شروع می شود.